دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 2804
تعداد نوشته ها : 4
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب
حميد احمدي
در دل مانده رویایت، بر لب نام زیبایت

اربابم حسین جان، می میرم برایت(2)


ای نام و نشان من، جان من جان من     

می گیرم سراغت، می گریم ز داغت  


خونت جوهر هستی، شورت در سر هستی    

آه ای راز عطشان، جانم را بسوزان  


در دل مانده رویایت، بر لب نام زیبایت     

اربابم حسین جان، می میرم برایت  


مصباح الهدایی تو، محبوب خدایی تو    

روشن از تو راهم، محتاج نگاهم


ای عشق نخستینم، معیار دل و دینم     

جانم را رها کن، نذر کربلا کن  


در دل مانده رویایت، بر لب نام زیبایت     

اربابم حسین جان، می میرم برایت  


ای خاکت بهشت من، زیبا سرنوشت من     

ای حصن حصینم، باقی از تو دینم  


نامت محیی الاموات، مهرت قاضی الحاجات     

جان عالمی تو، اسم اعظمی تو 


در دل مانده رویایت، بر لب نام زیبایت     

اربابم حسین جان، می میرم برایت  


من هستم گدای تو، اهل کربلای تو     

اربابم حسین جان، می میرم برایت 


 دست و در راه تو نشناسم من       

پیرو مکتب عباسم من  


یک گل کنار علقمه فتاده         

دستش شده ز تن جدا ابالفضل  


بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا   

بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا  


تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده    

تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا


دسته ها :
چهارشنبه بیست و یکم 7 1395 10:57 بعد از ظهر
امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا می شود امشب کنار یکدگر، بنشسته آل مصطفی فردا پریشان جمعشان، چون قلب زهرا می شود امشب بود بر پا اگر، این خیمه ی خون خدا فردا به دست دشمنان، بر کنده از جا میشود امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی فردا صدای الامان، زین دشت بر پا می شود امشب کنار مادرش، لب تشنه اصغر خفته است فردا خدایا بسترش، آغوش صحرا می شود امشب که جمع کودکان، در خواب ناز آسوده اند فردا به زیر خار ها، گم گشته پیدا می شود امشب رقیه حلقه ی زرین اگر دارد به گوش فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا می شود امشب به خیل تشنگان، عباس باشد پاسبان فردا کنار علقمه، بی دست، سقا می شود امشب که قاسم زینت گلزار آل مصطفی ست فردا ز مرکب سرنگون، این سرو رعنا می شود امشب بود جای علی، آغوش گرم مادرش فردا چو گل ها پیکرش، پا مال اعدا می شود امشب گرفته در میان، اصحاب، ثار الله را فردا عزیز فاطمه، بی یار و تنها می شود امشب به دست شاه دین، باشد سلیمانی نگین فردا به دست ساربان، این حلقه یغما می شود امشب سر سر خدا، بر دامن زینب بود فردا انیس خولی و دیر نصاری می شود ترسم زمین و آسمان، زیر و زبر گردد حسان فردا اسارت نامه ی زینب چو اجرا می شود

امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود 

فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا می شود 

امشب کنار یکدگر، بنشسته آل مصطفی      

فردا پریشان جمعشان، چون قلب زهرا می شود 

امشب بود بر پا اگر، این خیمه ی خون خدا   

فردا به دست دشمنان، بر کنده از جا میشود

امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی

فردا صدای الامان، زین دشت بر پا می شود

امشب کنار مادرش، لب تشنه اصغر خفته است 

فردا خدایا بسترش، آغوش صحرا می شود

امشب که جمع کودکان، در خواب ناز آسوده اند        

فردا به زیر خار ها، گم گشته پیدا می شود  

امشب رقیه حلقه ی زرین اگر دارد به گوش        

فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا می شود  

امشب به خیل تشنگان، عباس باشد پاسبان        

فردا کنار علقمه، بی دست، سقا می شود  

امشب که قاسم زینت گلزار آل مصطفی ست       

فردا ز مرکب سرنگون، این سرو رعنا می شود  

امشب بود جای علی، آغوش گرم مادرش       

فردا چو گل ها پیکرش، پا مال اعدا می شود  

امشب گرفته در میان، اصحاب، ثار الله را        

فردا عزیز فاطمه، بی یار و تنها می شود  

امشب به دست شاه دین، باشد سلیمانی نگین       

فردا به دست ساربان، این حلقه یغما می شود  

امشب سر سر خدا، بر دامن زینب بود       

فردا انیس خولی و دیر نصاری می شود  

ترسم زمین و آسمان، زیر و زبر گردد حسان       

فردا اسارت نامه ی زینب چو اجرا می شود

دسته ها :
چهارشنبه بیست و یکم 7 1395 10:22 بعد از ظهر
آری آید به کوفه کاروانی
پیش رویش به نیزه کهشکانی
واویلا از لبی و خیزرانی
یا ثارالله یا حسین مظلوم
امشب شب شهادت شبیه ترین به فرد به پیغمبر است . به این مناسبت قسمتی از مقتل شهادت حضرت علی اکبر علیه اسلام میزارم 
انشالله که حضرت در قیامت شفیع هممون بشه 

مقتل حضرت علی اکبر (علیه السلام) بر اساس نقل شیخ مفید

مقتل حضرت علی اکبر (علیه السلام) بر اساس نقل شیخ مفید

منبع: الإرشاد شیخ مفید، ج ٢ ص ١٠٦، مثیر الأحزان ابن نما حلی: ص ٦٨، إعلام الورى طبرسی: ج ١ ص ٤٦٤


ولَم یَزَل یَتَقَدَّمُ رَجُلٌ رَجُلٌ مِن أصحابِهِ فَیُقتَلُ، حَتّى لَم یَبقَ مَعَ الحُسَینِ علیه السلام إلّا أهلُ بَیتِهِ خاصَّةً. فَتَقَدَّمَ ابنُهُ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام ـ واُمُّهُ لَیلى بِنتُ أبی مُرَّةَ بنِ عُروَةَ بنِ مَسعودٍ الثَّقَفِیِّ ـ وکانَ مِن أصبَحِ النّاسِ وَجهاً، ولَهُ یَومَئِذٍ بِضعَ عَشرَةَ سَنَةً، فَشَدَّ عَلَى النّاسِ، وهُوَ یَقولُ: 

أنَا عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ بنِ عَلِیّ نَحنُ وبَیتِ اللّه ِ أولى بِالنَّبِیّ 

تَاللّه ِ لا یَحکُمُ فینَا ابنُ الدَّعِیّ أضرِبُ بِالسَّیفِ اُحامی عَن أبی 

ضَربَ غُلامٍ هاشِمِیٍّ قُرَشِیّ

فَفَعَلَ ذلِکَ مِراراً وأهلُ الکوفَةِ یَتَّقونَ قَتلَهُ، فَبَصُرَ بِهِ مُرَّةُ بنُ مُنقِذٍ العَبدِیُّ، فَقالَ: عَلَیَّ آثامُ العَرَبِ ، إن مَرَّ بی یَفعَلُ مِثلَ ذلِکَ إن لَم اُثکِلهُ أباهُ، فَمَرَّ یَشتَدُّ عَلَى النّاسِ کَما مَرَّ فِی الأَوَّلِ، فَاعتَرَضَهُ مُرَّةُ بنُ مُنقِذٍ، فَطَعَنَهُ فَصُرِعَ، وَاحتَواهُ القَومُ فَقَطَّعوهُ بِأَسیافِهِم. فَجاءَ الحُسَینُ علیه السلام حَتّى وَقَفَ عَلَیهِ، فَقالَ: قَتَلَ اللّه ُ قَوماً قَتَلوکَ یا بُنَیَّ ، ما أجرَأَهُم عَلَى الرَّحمنِ وعَلَى انتِهاکِ حُرمَةِ الرَّسولِ! وَانهَمَلَت عَیناهُ بِالدُّموعِ، ثُمَّ قالَ: عَلَى الدُّنیا بَعدَکَ العَفاءُ. وخَرَجَت زَینَبُ اُختُ الحُسَینِ مُسرِعَةً تُنادی: یا اُخَیّاه وَابنَ اُخَیّاه، وجاءَت حَتّى أکَبَّت عَلَیهِ، فَأَخَذَ الحُسَینُ علیه السلام بِرَأسِها فَرَدَّها إلَى الفُسطاطِ، وأمَرَ فِتیانَهُ فَقالَ: اِحمِلوا أخاکُم، فَحَمَلوهُ حَتّى وَضَعوهُ بَینَ یَدَیِ الفُسطاطِ الَّذی کانوا یُقاتِلونَ أمامَهُ.


ترجمه: یاران امام حسین علیه السلام یکى یکى پیش مى‌آمدند و مى جنگیدند و کُشته مى‌شدند تا آن که جز خانواده اش کسى با حسین علیه السلام نماند. آن گاه پسرش على اکبر علیه السلام ـ که مادرش لیلا، دختر ابى مُرّة بن عُروة بن مسعود ثقفى بود ـ قدم به میدان نهاد. او از زیباروى ترینِ مردمان و آن هنگام هجده ـ نوزده ساله بود. او به دشمن حمله بُرد و چنین خواند: من على پسر حسین بن على ام به خانه خدا سوگند که ما به پیامبر صلى الله علیه و آله نزدیک تریم. و به خدا سوگند که پسر بى نَسَب (ابن زیاد) نمى‌تواند بر ما حکم براند. با شمشیر مى‌زنم و از پدرم حمایت مى کنم؛ شمشیر زدنِ جوان هاشمىِ قُرَشى. او این کار را بارها به انجام رساند و کوفیان از کُشتن او پروا مى‌کردند که مُرّة بن مُنقِذ عبدى او را دید و گفت: گناهان عرب بر دوش من باشد اگر بر من بگذرد و چنین کند و من پدرش را به عزایش ننشانم! على اکبر علیه السلام مانند بار اوّل، بر دشمن حمله بُرد که مُرّة بن مُنقِذ راه را بر او گرفت و نیزه اى به او زد و بر زمینش انداخت. سپاهیان، گِردش را گرفتند و او را با شمشیرهایشان تکّه تکّه کردند. امام حسین علیه السلام به بالاى سر او آمد و ایستاد و فرمود: «خداوند بکُشد کسانى را که تو را کُشتند اى پسر عزیزم ! چه گستاخ بودند در برابر [ خداى ] رحمان و بر هتک حرمت پیامبر!» . سپس اشک از چشمانش روان شد و فرمود : «دنیاى پس از تو ویران باد !». زینب علیهاالسلام خواهر امام حسین علیه السلام به شتاب بیرون دوید و ندا داد: اى برادرم و فرزند برادرم! آن گاه آمد تا خود را بر روى [پیکر] على اکبر علیه السلام انداخت. امام حسین علیه السلام سر او را گرفت و [ او را بلند کرد و ] به خیمه اش باز گرداند و به جوانان [ خاندان ]خود فرمان داد و فرمود: «برادرتان را ببرید!» . آنان او را بُردند و در خیمه اى گذاشتند که جلوى آن مى جنگیدند.


.دانلود فایل صوتی با لینک مستقیم

دسته ها :
يکشنبه هجدهم 7 1395 9:41 بعد از ظهر
جایگاه من عنوان متنی است که به عنوان مقدمه در این وبلاگ درج می شود . 


صفحه شخصی من . با آدرس M-A-N شروع به کار کردم در سرور سایت تبیان . 

دسته ها :
جمعه نهم 7 1395 4:12 بعد از ظهر
X